هدف از اين وبلاگ ايجاد انگيزه،صحيح زندگي كردن براي جوانان با اميد ها و آرزوهاي خود مي باشد.
++++++++++++++++++++
هر كجا زندگي باشد،اميد هم هست..
++++++++++++++++++++
ثروتمندی از ذهن شروع می شود..
++++++++++++++++++++
زشت ترين آدم با اخلاق خوبش زيباست..
++++++++++++++++++++
راستش را بگو اول به خودت بعد به دیگران..
   

شاعران » اردلان سرفراز »غریب آشنا
چهارشنبه ۱۱ خرداد ۱۳۹۰ ساعت 0:21 | | نوشته ‌شده به دست روانشناسی مدرن | ( )

غریب آشنا

 تو از شهر غریب بی نشونی اومدی
 تو با اسب سفید مهربونی اومدی
 تو از دشت های دور وجاده های پر غبار
برای هم صدایی هم زبونی اومدی
تو از راه می رسی ،‌ پر از گرد و غبار
تمومه انتظار ، می اید همرات بهار
چه خوبه دیدنت ، چه خوبه موندنت
 چه خوبه پاک کنم ، غبار رو از تنت
 غریب آشنا ، دوست دارم بیا
منو همرات ببر ، به شهر قصه ها
 بگیر دست منو ، تو اون دستا
 چه خوبه سقفمون یکی باشه با هم
 بمونم منتظر تا برگردی پیشم
تو زندونم با تو ، من آزادام